تو اي ساغر هستي به کامم ننشستي نه دانم که چه بودي نه دانم که چه هستي
در بزم من شکسته اي در کام او نشسته اي نوشي تو بر سنگين دلان زهري به کام خستگان
من همان اشک سرد آسمانم نقش دردي به ديوار زمانم
بي سرانجام و بي نام و نشانم چون غباري بجا از کاروانم چون غباري بجا از کاروانم
تو اي ساغر هستي به کامم ننشستي نه دانم که چه بودي نه دانم که چه هستي
تو اي ساغر هستي به کامم ننشستي نه دانم که چه بودي نه دانم که چه هستي
تنهاترين تنها منم سرگشته و رسوا منم آه اي فلک اي آسمان تا کي ستم بر عاشقان بشنو تو فرياد مرا آه اي خداي مهربان
عشق تو خوابي بود و بس نقش سرابي بود و بس اين آمدن اين رفتنم رنج و عذابي بود و بس
اي فلک بازي چرخ تو نازم بي گمان آمدم تا که ببازم اي دريغا که شد چشم سياهي قبله گاه من و روي نمازم
تو اي ساغر هستي به کامم ننشستي نه دانم که چه بودي نه دانم که چه هستي
تو اي ساغر هستي به کامم ننشستي نه دانم که چه بودي نه دانم که چه هستي
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
متن اهنگ،
،
|